به گزارش روابط عمومی خیر ماندگار، نشست مجازی «کارآفرینی و نیکوکاری»، سهشنبه 21 تیرماه با حضور دکتر شوان صدر قاضی (مشاور بینالمللی نوآوری و توسعه پایدار و پژوهشگر سازمان ملل) و دکتر محمدمهدی معماریانی (مدرس و مشاور کارآفرینی اجتماعی) به همت مرکز فرهنگ نیکوکاری برگزار شد.
محمد طاهانژاد، مدیر آکادمی خیر ایران و مجری این برنامه در ابتدا اظهار کرد: مرکز فرهنگ نیکوکاری خیر ماندگار بیش از یک سال است که کار خود را آغاز کرده و یکی از اقدامات مهم این مرکز در این مدت، راهاندازی استودیو «نیکسو» به عنوان تنها استودیوی تخصصی تولیدات رسانهای مرتبط با امور خیر در کشور است. استودیو نیکسو در این مدت به تولیدات سلسلهپادکستها و سلسلهلایوهایی با عنوان«نیکآوا» اقدام کرده است. نشست حاضر، ششمین اپیزود از از سلسلهلایوهای نیکآواست و موضوع آن به «کارآفرینی و نیکوکاری» اختصاص دارد.
نسبت مفهوم کارآفرینی با نفع اجتماعی
در ادامه، دکتر صدر قاضی، مشاور بینالمللی نوآوری و توسعه پایدار و پژوهشگر سازمان ملل در این نشست درباره نسبت مفهوم کارآفرینی با نفع اجتماعی گفت: یک عدهای در دنیای آکادمیک میگویند کارآفرینی، به خودیِ خود، یک نفع اجتماعی دارد. چون حداقلش این است که یک عده کار میکنند و درآمد کسب میکنند. علاوه بر آن، آن بنگاه اقتصادی که کارآفرینی به وجود آورده است، بالاخره مقداری به دولت مالیات میدهد و دولت آن را صرف یکسری کارهای اجتماعی میکند. بنظر من در این تعریف، جنبه اجتماعیِ کارآفرینی بیش از حد بسط داده شده است. با این تعریف به هر کسبوکاری میشود گفت کارآفرینی اما در واقع به کاری میتوان «کارآفرینیِ اجتماعی» اطلاق کرد که از اول، هدفش، نفعرساندن اجتماعی باشد. با این حال معتقدم هر نوع از کارآفرینی به مرور زمان میتواند جنبههای اجتماعی و نفعرساندن اجتماعیاش را بیشتر کند. با این حال، هر مجموعهای که برای نفع اجتماعی ایجاد شود و چند نفر را هم مشغول کار کند، لزوماً کارآفرین اجتماعی نیست. مثلاً بنیادهای نیکوکاری و خیریه خودشان لزوماً کارآفرین اجتماعی نیستند. اتفاقاً امروزه لازم است تحقیق شود که بنیادهای خیریه چطور میتوانند کارآفرین اجتماعی شوند و چطور بهجای جمعآوری دائمی اعانتهای نقدی، یک جریان مالی پایدار برای بنیاد خود ایجاد کنند.
وی در ادامه اظهار کرد: یک عده مثل «فریدمن» که طرفدار بازار آزاد هستند، معتقدند بنگاه اقتصادی فقط باید به ارزشآفرینی اقتصادی برای خودش بپردازد و وقتی ثروت ایجاد کرد، مالیات میدهد و این دولت است که تصمیم میگیرد بر اساس اولویتهای جامعه، این مالیات را کجا صرف کند. در جاهایی مثل سنگاپور و تایوان که کشورهای نسبتاً کوچکی هستند، این رویکرد جواب داده اما در اکثر جاها این رویکرد جواب نداده است. در نتیجه اینکه صرف کارآفرینی و خلق ثروت میتواند منجر به بهبود وضع اجتماعی شود، الان زیاد طرفدار ندارد.
نسبت بین نوآوری و کارآفرینی
دکتر صدر قاضی در پاسخ به این سؤال مجری که آیا میتوانیم تجربهای مانند «دیوار مهربانی» را از حیث اینکه نفع اجتماعی میرساند در ذیل کارآفرینی اجتماعی تلقی کنیم؟، عنوان کرد: از لحاظ تعاریف آکادمیک چنین تلقیای را نمیتوانیم بکنیم، این کار در بهترین حالت شاید یک نوآوری اجتماعی بود، چون نوآوری اجتماعی چندان تأکیدی روی ماندگاریاش ندارد. این کار صرفاً یک نوآوری اجتماعی و خلاقیت بود. کارآفرینی اجتماعی واقعاً باید یک سری عناصر کارآفرینی و کسبوکار داشته باشد و ایجاد منبع مالی پایدار در کارآفرینی اجتماعی مهم است. بعضی جاها عناصر کارآفرینی با نوآوری پیوند میخورد و اتفاقات بسیار خوبی رخ میدهد اما با این حال موافق نیستم که تأکید کنیم باید در همه چیز نوآوری و کارآفرینی وجود داشته باشد. شاید خیلی وقتها با الگوگرفتن و پیادهسازی راهحلهایی که در شرایط مشابه موفق بوده است، بتوانیم مسئله اجتماعی را حل کنیم. مهم، حل مسئله اجتماعی است. حال اینکه در این حل مسئله، نوآوری و خلاقیت باشد یا نه، کارآفرینی باشد یا نه و ...، در درجه کمتری از اهمیت قرار دارد.
آیا کارآفرینی همان شغلآفرینی است؟
طاهانژاد، مجری و کارشناس برنامه، در این بخش با تأیید سخنان صدر قاضی گفت: گاهی یک خَلط مبحث بوجود میآید؛ واژه آنتروپرونر که ما آن را «کارآفرینی» ترجمهاش کردیم، معادل با اشتغالآفرینی نیست. ما گاهی کارآفرینی و اشتغالآفرینی را همارز و معادل هم قرار میدهیم. در حالی که بنظر میرسد تعریف دقیقترِ کارآفرینی، ارزشآفرینی و ایجاد value است.
در ادامه این نشست، دکتر معماریانی، مدرس و مشاور کارآفرینی اجتماعی در مورد همارزبودن یا نبودن کارآفرینی و شغلآفرینی گفت: مفاهیم، زمینهای هستند و حاصل طراحی ذهن مشترک افرادی است که در یک فضا زیست میکنند. بنابراین میتوانیم کارآفرینی را معادل ایجاد شغل تلقی کنیم همانطور که در آخرین پادکست استودیو نیکسو(که با موضوع کارآفرینی بود)، این رویکرد بیان شده بود. اتفاقاً در این پادکست، سعی کرده بودند تاریخچه تطور مفهوم کارآفرینی را بگویند و نشان دادند در بخشهای مختلف اروپا مفاهیم متفاوتی از کارآفرینی وجود داشته است. بعد، از «شومپیتر» هم مفاهیمی نقل کرده بودند. میخواهم بگویم اگر بخواهیم، میتوانیم کارآفرینی را معادل شغلآفرینی بگیریم. یعنی ما هستیم که به دنیای سوبژکتیو اطرافمان معنا و مفهوم اطلاق میکنیم.
وی افزود: مکتب شیکاگو و مکتب اتریش و اقتصاد کلاسیک و نئولیبرالیزم و ... درباره کارآفرینی مفاهیم مختلفی را مطرح کردهاند. بنظرم ما باید نقطه عزیمتمان را اینجا و اکنون قرار دهیم و ببینیم چه تعریفی از کارآفرینی و کارآفرینی اجتماعی را ارزشمند و راهگشا برای حل مسائل اجتماعیمان در نظر بگیریم. در حال حاضر، مسئله اختلاف شدید طبقاتی و ناکارآمدی بازارها را داریم. در همین پادکست، اسنپ را به عنوان سازمان کارآفرین مطرح کرده بودند. اما میخواهم بپرسم آیا هر نوع اشتغالی مطلوب است؟ آیا هر اشتغالی را میشود از پرسپکتیو اجتماعی و از حیث اثر خیر عموم، مثبت ارزیابی کرد؟ آیا به محض اینکه کسی در جایی تعدادی شغل ایجاد کرد باید او را به عنوان قهرمان در نظر بگیریم؟ در این صورت همه فعالان اقتصادی که شغل ایجاد کردند را باید در ذیل کارآفرین خیّر گذاشت. میشود بحث کرد که آیا اسنپ کارآفرین است و اشتغالی که برای پرسنلش ایجاد کرده، مطلوب است؟ آیا به خیر عموم مرتبط است؟ اینها محل بحث است و بنظرم به راحتی نمیشود به سازمانی، خیر عموم را اطلاق کرد.
به هر کارآفرینی، خیّر و نیکوکار نگوییم
دکتر معماریانی ادامه داد: دکتر صدر قاضی در سخنان خود، نقطه عزیمت خود را «حل مسئله اجتماعی» قرار میدهند. در حالی که اگر تعاریف جدید از کارآفرینی را مد نظر قرار دهیم، دغدغه کارآفرین اصلاً حل مسئله اجتماعی نیست. گرچه شاید امیدوار باشیم که در اثر جانبی آن کارآفرینی، به توسعه اجتماعی هم کمک شود، ولی اینکه کارآفرین با انگیزه اجتماعی کارش را شروع کند، عموماً اینطور نیست و من خودم خیلی کم از این موارد دیدهام. عموماً یک کارآفرین میخواهد برای خودش و سهامدارانش خلق سود و ثروت کند و حالا از سرریز آن، مبلغی هم عاید دولتها میشود تا صرف مسائل جامعه کنند. کارآفرین کسی است که سرمایه را به حرکت در میآورد و نویدبخش ارزشافزودههایی برای سرمایه باشد. کسی مثل «آدام اسمیت» میگوید وظیفه اخلاقی یک کارآفرین حداکثرکردن سود است.
وی تصریح کرد: هر کس شغلی ایجاد کرد و مجموعهای داشت، کارآفرین اجتماعی و کارآفرین خیّر نیست. با این رویکرد بود که به «عبدالباقی» هم جایزه کارآفرین خیّر دادند. اینجاست باید که یک خط مرزی بگذاریم و از کارآفرین انتظار نداشته باشیم که به مسئله اجتماعی تمرکز کند، بلکه باید از کارآفرین انتظار داشته باشیم که سودش را حداکثر کند. آنوقت برای مسائلی که برای بازار و سرمایه جذاب نیست، دولت باید پول خرج کند و خدماتی ارائه دهد یا اینکه یک ساحت دیگری از جامعه که ما اسم آن را بخش سوم(بخش عمومی یا اجتماعی) میگذاریم، جایی است که میتواند از روشهای نوآوری و پیشگامی برای حل مسئله اجتماعی استفاده کنیم. فقط باید حواسمان باشد در این ساحت دیگر بحث سود و زیان مطرح نیست. آنچه در ایران اتفاق میافتد این است که ابتدا هر کارآفرین را کارآفرین خیّر گسترش میدهند و بعد، دامنه کارآفرین خیّر را آنقدر گسترده میکنند که انگار میتواند پاسخی به حل تمام مسائل اجتماعی بدهد. در این اقدام، بعضی سوء نیت هم دارند و بازیای را برای پخش رانت و گرفتن منابع و سوبسیدها را دنبال میکنند.
کسب سود با کار اجتماعی منافات ندارد
طاهانژاد، مجری و کارشناس برنامه در این بخش از برنامه اظهار کرد: در تعاریف علمی هم چند شاخه برای کارآفرینی ذکر کردهاند، مثل کارآفرینی فردی، کارآفرینی اجتماعی و کارآفرینی سازمانی. بالاخره یک کارآفرین فردی هم منجر به ایجاد اشتغال در جامعه میشود اما هدفهایی که یک کارآفرین فردی دارد با هدفی که کارآفرین اجتماعی دارد، متفاوت است. نکته دوم، هر کارآفرین لزوماً نیکوکار نیست ولی هر فعالیت کارآفرینانه میتواند تا حد به ترویج نیکوکاری در جامعه کمک کند. من از آقای صدر قاضی سؤال دارم ما چکار کنیم که با کمک کارآفرینی به حل مشکلات جامعه کمک کنیم؟
دکتر صدر قاضی در این بخش گفت: دغدغه کارآفرین اجتماعی، بیشینهکردن سود نیست اما این بدان معنا نیست که سود را هم اصلاً در نظر نگیرد. اینکه بگوییم یا باید دنبال سود بیشینه بود یا دنبال کارهای خیر، درست نیست. حدود 10 سال پیش پروژهای با UNDP(برنامه توسعه ملل متحد) داشتیم و حدود 100 case study از سراسر دنیا جمع کردیم که نشان دهیم کسبوکارهای زیادی وجود دارد که سودشان را بیشینه نکردند ولی نفع اجتماعی دارند و همچنان دارند ادامه میدهند. این دوقطبیای که از دوره فریدمن ایجاد شده، قابل قبول نیست. «محمد یونس» به درستی میگوید این دوقطبی که یا به دنبال سود باشیم یا به دنبال کارهایی برای رضای خدا، صحیح نیست بلکه به عقیده او، طیف وسطی هم هست که کماکان سود را دنبال میکند اما نفع اجتماعی هم برایش مهم است. در ایران خودمان مثال «اسنپ» و «تپسی» را میتوانیم بزنیم، جفتشان دارند کارآفرینی میکنند اما به گونهای طراحی شدهاند که نفع اجتماعی هم داشته باشند. هیچکدامشان کارآفرین اجتماعی نیستند، صرفاً کارآفرین هستند اما کارآفرین میتواند طراحی کسبوکارش را به گونهای کند که نفع اجتماعی آن بیشتر شود. به عنوان مثال «تپسی» دیده بود که رانندگان وقتی متوجه میشوند مسافر معلول است، سفر را لغو میکنند. لذا تپسی برای تشویق رانندگان به ارائه خدمات به معلولان، حق کمیسیون را از رانندگانی که مسافر معلول میپذیرند، نمیگیرد. این کار، نفع اجتماعی دارد.
دکتر صدر قاضی به کارخانه «فیروز» نیز اشاره کرد و افزود: این کارخانه میتوانست مثل سایر کارخانههای بهداشتی، شامپو و مواد بهداشتی بفروشد. ولی مدیر کارخانه فیروز که معلولیت حرکتی داشت، تصمیم گرفت که افراد دارای معلولیت را استخدام کند و الان 90 درصد کارکنانش معلول حرکتی هستند. آیا سودش بیشتر نمیشد روی این موضوع تأکید نمیکرد؟ احتمالاً بیشتر میشد ولی تصمیم گرفت این کار را انجام دهد. در حال حاضر، فیروز همچنان یک برند است و وضع بازارش بد نیست، پس میبینیم این دو یعنی سود و نفع اجتماعی در تضاد نیستند. ضمن اینکه فیروز سالهاست در بازار است و روی این موضوع که برای معلولان اشتغالزایی کرده است، مانور نمیدهد.
مسئله اجتماعی را ابزار برندینگ نکنیم
دکتر معماریانی در این بخش به صدر قاضی چنین پاسخ داد: تضاد، اینجا بوجود میآید: آیا این استراتژی استخدامی فیروز، موجب گرانشدن کالایش نشده است؟ آیا فیروز میتواند با «جانسون اند جانسون» رقابت کند؟ آیا فیروز با استخدام معلولان هزینه تمامشده را بالا نمیبرد؟ آیا این هزینه را از جیب و سرمایه خود جبران میکند یا به قیمت کالا اضافه میکند و از مشتری و مصرفکننده میگیرد؟ ضمن اینکه آیا این اشتغال برای افراد معلول پایدار است؟ ضمن اینکه من اصلاً طرفدار فریدمن نیستم اما اگر در زمینه اقتصاد کار میکنیم حرف آدمهای اقتصادی را گوش کنیم. آیا قرار است یک شرکت پایینبودن بازده نیروی کارش را روی قیمت حساب کند و از مشتری مطالبه کند و با استراتژی استخدامیاش، برای خود ابزار برندینگ ایجاد کند؟ بعضیمواقع، مسئله اجتماعی را تبدیل به یک ابزار برندینگ کرده است. رویکرد من اینست که مسائل اجتماعی را منبع برندیگ نکنیم. همان آقای «محمد یونس» را هم که مثال زدید، مگر جز این است که معلوم شد وامهایی که گرفتند را برای اشتغالآفرینی استفاده نکردند و وامها را سر موقع نتوانستند پس بدهند. قصه معجزه «محمد یونس» برای اوایل قرن 21 بود و الان مشخص شده که آن رویکرد، موفق نبوده است.
طاهانژاد، مجری و کارشناس برنامه اظهار کرد: من احساس میکنم بین کارآفرینی در اجتماع و کارآفرینی اجتماعی تمایز وجود دارد. کاری که اسنپ میکند، ایجاد شغل در اجتماع است. ولی از قضا من معتقدم کاری که مدیر فیروز انجام میدهد، کارآفرینی اجتماعی است چون معضلی از اجتماع را حل میکند. همچنین کارآفرینی اجتماعی به میزان سود و ارزش و رشد تولیدی نیست، ممکن است همه اینها را هم ایجاد کند اما مهم اینست که سود را کجا خرج میکند. آیا سود را به جیب owner و مالک میریزد یا آن را برای ادامهیافتن آن فعالیت و نفع اجتماعی هزینه میکند؟ ضمن اینکه نیتخوانی هم نمیتوانیم بکنیم. شاید در ذهنیت «محمد یونس» یک برندینگ و موقعیت اجتماعی مطرح نبوده است.
دکتر معماریانی در این بخش گفت: اینها نیتخوانی نیست، بلکه صورتحسابهای مالی است. ما میگوییم اینها مسئله اجتماعی را به ابزار برندینگ تبدیل کرده است. یک شامپوی جانسون با یک شامپوی فیروز، قیمتتمامشدههایش برابر نیست، یعنی قیمتتمامشده شامپوی فیروز بالاست و من مصرفکننده، آن را گرانتر میخرم. البته این تولیدکننده محترم، خودش را کارآفرین اجتماعی معرفی نکرده و ادعایی هم ندارد، این ما هستیم که با اطلاقهای اشتباه، انگیزهها و مسیرها را دچار تغییر میکند. ما گرفتار مغالطه مفهومی هستیم، این قضیه باعث شده برای تأمین مالی پروژههای کارآفرینی اجتماعی، نهاد مالی نداشته باشیم. کارآفرینی اجتماعی خیلی هم خوب و جالب است اما نباید با حوزه اقتصادی، آمیخته شود. اگر مثلاً شرکت فیروز بار افزایش هزینههایش را به سرمایه و منابعش منتقل میکرد میشد، آنوقت به آن میشد گفت: «کارآفرین اجتماعی».
سنجش اثربخش؛ راه اعتماد به کارآفرینان اجتماعی
دکتر صدر قاضی در پاسخ اظهار کرد: من نسبت به چنین چیزی مطمئن نیستم، شما فرض را بر این گرفتهاید که اگر کارمان نفع اجتماعی دارد، لاجرم از یکجای کارمان کم میگذاریم. من موردهای زیادی را مطالعه کردهام. نئولیبرالها و فریدمنیها حرفشان همین است که اگر کار شما نفع اجتماعی دارد، لاجرم در جهت سودآوری بیشنیه نرفتهاید و یکجای کارتان مشکل دارد. همچنین در مورد وامهای خُرد اشاره کردید که این وامها نتیجه نداشته است، بله، طبق مطالعات در کشورهایی مثل هند وامهای خرد جواب نداد اما در بسیاری از کشورها مؤثر هم واقع شد. جاهایی موفق شدند که وامدهنده، قدمبهقدم با گروه هدفش حرکت کرد تا ایجاد ارزش کنند. نه اینکه صرفاً وام را به آنها پرداخت کند و دیگر نظارت و کمکی نکند. لذا خیلی جاها این کار را نکردند و فقط سر موقع برای بازپسگیری وام اقدام کردند. نکته دیگر در مورد تمایز کارآفرین و کارآفرین اجتماعی این است که ببینیم نیت و انگیزه کارآفرین چه بوده است، اما چون نمیتوانیم نیتخوانی کنیم و چون ممکن است نیت با عمل فاصله داشته باشد، باید دنبال سنجش اثربخش برویم. نباید نگاه صفر و یکی مطلق به این حوزه داشته باشیم. باید هر مورد را مطالعه کنیم و سنجش اثربخشی هر کدام را مجزا تحلیل کنیم.
این پژوهشگر با بیان اینکه بعضی از بنگاههای اقتصادی، ادعای کارآفرینی اجتماعی و نیکوکاری دارند و میخواهند با ویترینن نیکوکاری به جلب توجه بپردازند، گفت: راهحل راستیآزمایی و سنجش اثربخشی است. تا سنجش اثربخشی انجام نشود هر کس ادعا میکند که کارش اثربخشی اجتماعی دارد.نیاز به سنجشی داریم که ببینیم این عده راست میگویند یا اینکه نیت دیگری دارند. در برخی کشورها مانند آمریکا نهاد مالیاتی نسبت به بنگاههایی که ادعای نفع اجتماعی دارند، حساس شده است. در ایران باید یک مطالبه برای سنجش اثربخشی فعالیتهای اجتماعی و خیریه از سوی مردم ایجاد شود. من مخالفم که بگوییم کارآفرین خیّر نداریم، اعتقاد دارم که کارآفرین اگر بخواهد میتواند جوری انجام دهد که نفع اجتماعیاش بیشتر باشد. مثل تپسی و فیروز که اشاره کردیم.
نقاب اجتماعی را راحت دست افراد ندهیم
دکتر معماریانی در پاسخ اظهار کرد: من نگاه صفر و یکی ندارم، اتفاقاً موافقم که کسبوکارها باشند و سودشان را بیشینه کنند و از طرفی باید و حتماً منافع اجتماعی را در نظر بگیرند، اگر کسی در جامعه باشد و منافع اجتماعی را در نظر نگیرد اصلاً باید از جامعه بیرونش کنیم، کاری که فقط برای سود باشد یعنی قاچاق اسلحه و اعضای بدن و کودکان برای فحشاء. مثال رادیکال میزنم که بتوانیم مرزها را مشخص کنیم. اگر مرز نگذاریم آنگاه همه، اعم از صنعتگر و نوآور و مخترع و نابغه، برچسب خیّر و قهرمان میخورند، آنگاه نمیتوانیم متناسب با فعالیتهایشان نهاد ایجاد کنیم و تسهیل کنیم و آدمها را به سمت اهداف درست هدایت کنیم. حواسمان باشد اولویت هدف اجتماعی لاجرم وقتی اتفاق میافتد که منافع اقتصادی را از اولویت خارج کنیم. نباید اجازه دهیم بعضی با نقاب اجتماعی فعالیت کنند و این نقاب به رایگان بدست افراد بیفتد. من معتدقم کارآفرینان خیّر نداریم ولی خیّران کارآفرین میتوانیم داشته باشیم. حاضرم نسبت به مواردی که دکتر صدر قاضی مطرح میکنند، مورد به مورد بررسی کنیم و ببینیم چند درصد آنها «های ریسک» هستند، چند درصدشان اتفاقاتی در پشت پرده دارند و چند درصد سالم هستند. من نمیگویم نمونه موفق و سالم امکان ندارد. میگویم کم است و مانع شکلگیری نهادهای تسهیلگر برای سایر فعالیتها میشود.
طاهانژاد، مجری و کارشناس برنامه در این بخش با خطابقراردادن معماریانی اظهار کرد: به نظر شما اگر شرکتی صرفاً منافع مادی را هدف قرار دهد، از دایره کارآفرینی اجتماعی خارج میشود یا از دایره نیکوکاری؟
دکتر معماریانی در پاسخ گفت: از دایره مدنیت خارج میشود، ما یک جامعه مدنی داریم که همه بر اساس قوانین، توافقات و عرف و سنت، میکوشیم بدون زور و خشونت و در آرامش کنار هم زندگی کنیم، حالا اگر یک کارآفرینی بیاید و کارهایی بکند که اثر اجتماعیاش در مجموع منفی باشد، اصلاً دیگر نباید در جامعه مدنی حق فعالیت داشته باشد. اگر در ایران نهادهایی برای بایکوت داشتیم، باید اسنپباکس و اسنپبایک را بایکوت میکردیم برای اینکه روزانه تعداد زیادی از موتوریهای اسنپ، تصادف میکنند و کشته و زخمی میشوند اما بیمه نیستند. وقتی به اسنپ میگوییم برای چه این نیروها را بیمه نمیکنی میگوید من پیمانکار این موتوریها هستم و کارفرمایش نیستم. یعنی صورت عمومی قضیه را کادوپیچ کردهاند و با نهادهای حاکمیتی هم به تفاهماتی رسیدهاند. ایجاد شغل برای رانندهای که او را بیمه نکردهایم، قابل افتخار نیست.
بهرهوری معلولان و زنان سرپرست خانوار پایین نیست
طاهانژاد، مجری و کارشناس برنامه در بخش پایانی این نشست با خطابقراردادن صدر قاضی پرسید: در عرصه جهانی چه تلقیای از نسبت بین کارآفرینی و نیکوکاری وجود دارد؟
دکتر صدر قاضی در پاسخ اظهار کرد: در حال حاضر در دنیا قوانین و پاردایمها در حال تغییر است، زیرا به این نتیجه رسیدهاند که بازتوزیعهای دولتی آنگونه که به آن امید داشتند، انجام نمیشود. لذا بنگاههای اقتصادی دارند تشویق میشوند که بیشتر نفع اجتماعی داشته باشند. آیا فکر کردن در مورد نفع اجتماعی بیشتر بدین معناست که از کار اقتصادی خود طفره میروم و در کار اقتصادی کم میگذارم؟ موردهای مطالعاتی ما نشان میدهد اینطور نیست. یکی از پیشفرضهای اشتباه این است که بهرهوری معلولان و یا زنان سرپرست خانواده، لاجرم کمتر از بقیه است! ولی اتفاقاً مطالعات زیادی نشان میدهد که بهرهوری آنها کمتر نیست بلکه اتفاقاً احتمال اینکه چنین کارکنانی با انگیزه و دقت بیشتری کار کنند، بسیار بیشتر است و موجب نفع اقتصادی برای بنگاه میشود. همچنین مطالعات زیادی نشان میدهد بنگاههای اقتصادیای که حواسشان به مسائل اجتماعی بیشتر از بقیه است، در جذب نیروهای نخبه خیلی موفقترند.
دیدگاه خود را بنویسید